کدورت قیل و قال ها
با عرض ناراحتی ازین که «از پا حسین(ع) افتاد و ما بر پای «ماندیم»»؛ و با نیّت و منّت و آرزوی یک جو معرفت و حضور قلب...
در خواب، گر شوند میّسر محال ها..
می بینمت میان محاق خیال ها
هر زخم من، اگر چه مدال لیاقت است؛
-سنگین نموده سینه ی من را مدال ها!
فریاد من، به عقل کسی قد نمی دهد
محبوب مردمند «کر» و «کور» و «لال ها»
بی دست و پایم و جلوی چشم های من
از دست می روند تمام مجال ها
می بینی از حواشی دنیا فراری ام؟
-مجروحم از کدورت این قیل و قال ها
با دیوها، به خانه، مماشات خوب نیست
تکثیر می شوند به سرعت شُغال ها
دنیا پر از مکاره تلخ است ای رفیق!
بیهوده پس نرنج ز حجم ملال ها
دل خوش به خطّ و ربط امور جهان نباش
با یک اشاره می شکند اتّصال ها
طردت اگر کنند...؛ (تنومند می شوند
در التهاب های بیابان، نهال ها)
گویند «واضح است حقیقت» به هوش باش!
گمراه می کنند تو را این مثال ها